یک جراح جوان به نام شان مورفی که از بیماری اوتیسم رنج می‌برد و در دوران کودکی، با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم کرده‌است، به شهر سن خوزه ایالت کالیفرنیا نقل مکان می‌کند تا در بیمارستان معتبر این شهر مشغول به فعالیت شود و ...

شاون و گاس برای کمک به رئیس پلیس قدیمی خود به سانتا باربارا بر می گردند ، اما…

داستان فیلم درباره سرپرست یک زندان است که سال‎ها حکم اعدام افراد مختلف را انجام میدهد. اما وقتی دستور اعدام زندانی جدیدی را دریافت می‎کند، با احساسات درونی و شیطانی خود مواجه می‎شود که ...

داستان این فیلم کمدی و اجتماعی حول محور یک استاد دانشگاه در نیویورک می‌چرخد که شهرتش به خاطر رفتارهای جنجالی‌اش در دانشگاه به خطر می‌افتد ، اما در این بین هفته‌ای را با خانواده‌اش سپری می‌کند که…

یک گروه از روزنامه‌نگاران تصمیم می‌گیرند تا خبر برنامه‌ریزی دولت جورج دبلیو بوش برای حمله به عراق به بهانه‎ی کشف تسلیحات کشتار جمعی را پوشش دهند. اما…

کودکی که از یک سیاره بیگانه در حال نابودی به زمین فرستاده شده است، توسط والدین جدید زمینی اش بزرگ می شود. گرچه زندگی معمولی بعنوان یک خبرنگار دارد، اما زمانی می رسد که مجبور می شود از قدرت های خارق العاده ای که نسبت به انسان ها دارد، برای مقابله با افراد شرور استفاده کند...

پس از رمزگشایی یک پیام که از آنتن‎های مخابراتی اطراف زمین ارسال شده بود، یک رمزگشای نابغه تحت نظر ماموران یک سازمان قرار می‎گیرد و…

پس از رخداد بلایای طبیعی، سران کشورهای جهان تصمیم می‌گیرند تا برای حفاظت از زمین، شبکه‌ی پیچیده‌ای ایجاد کنند تا آب و هوای زمین تحت کنترل قرار گیرد. اما وقتی که این سامانه دچار اشکال می‌شود، خطرات جدی‌تری برای زمین به وجود می‌آید و…

طوفان جغرافیایی

ایلای وورمن کارگزار مطبوعاتی و متصدی روابط عمومی که اخیرا به شدت بیمار و افسرده است، برای کمک و جلوگیری از رسوایی یکی از موکلینش که بازیگر سرشناسی است وارد ماجرایی خطرناک میشود…

زمانی که گیتی ۱۱ ساله می‌فهمد پدر مهربانش ، برای در آوردن خرج مزرعه مردی ثروتمند را در سیلوی خانوادگی‌شان مخفی کرده است ، مجبور می‌شود تا میان زندگی آن مرد و یا محافظت از خانواده‌اش در مقابل عواقب این کار یکی را انتخاب کند. فیلم داستان کودکی شجاع اهل مزرعه‌ای روستایی در دهه‌ی ۱۹۸۰ را بازگو می‌کند که در دنیایی تاریک و گاهی نیز سحرآمیز زندگی می‌کند و…

فضانوردی به نام "زین" هوش فرازمینی را کشف می‌کند، اما بیگانگان رازی مرگبار را مخفی کرده‌اند و هر کاری می‌کنند تا "زین" را از فهمیدن آن منع کنند...

خبرنگاری به نام "گری وب" در دهه ۱۹۹۰ متوجه نقش سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا (سیا) در وارد کردن کوکائین به کالیفرنیا می شود . معامله‌ای که پول آن صرف تامین هزینه‌های شورشیان کنترا در نیکاراگوئه می گردد. "گری وب" با حمایت همسر و فرزندانش داستان را پیگیری و با ارائه شواهد آن را علنی می کند . به همین دلیل سازمان سیا و همکاران رقیب او را هدف قرار می دهند و “گری وب” چاره‌ای ندارد جز اینکه برای شهرت و خانواده خود مبارزه کند…

«جانی انگیش» مامور ویژه ی سرویس اطلاعاتی انگلیس، ماموریت دارد تا جلوی یک گروه تروریستی که قصد دارند تا نخست وزیر چین را ترور کنند، بگیرد. وی در این راه باید با گروه های دیگر اطلاعاتی نظیر KGB و CIA نیز همکاری کند. اما جانی انگلیش مردی است که کارها را به روش خودش انجام می دهد و ...

یک مدیر مالی که دچار رکود و مشکلات زیادی در حرفه خود شده است، وارد دنیای خیالی دختر خود شده و راه حل مشکلاتش را پیدا می کند...

"سام داوسون" مردی با ضريب هوشی يک بچه ۷ ساله است که همسرش پس از اينکه دخترشان به دنيا می آيد آندو را ترک می کند. سام نام دخترش را "لوسی" می گذارد و او را به تنهايی بزرگ می کند و رابطه عاطفی بسيار قویی بين اين پدر و فرزند بوجود می آيد. اما محدوديت های ذهنی سام باعث ايجاد مشکلاتی برای خودش و لوسی می شود. قانون حکم می کند که لوسی بايد از سام جدا شود و بنابراين سام با وکيلی قدرتمند به اسم ريتا هريسون که می خواهد توانايی هايش را با پيروزی در اين پرونده به رخ همکارانش بکشد، همراه می شود تا از حق خود دفاع کند...

۴ سال پس از حوادث پارک ژوراسيک در جزيره نوبلار، «جان هاموند» در می يابد که در جزيره سورنا واقع در نزديکی جزيره نوبلار تعدادی زيادی دايناسور پرورش يافته اند. گروهی به رهبری پسر عموی هاموند که اکنون کنترل شرکت اينجن را در دست گرفته تصميم دارند تا اين دايناسورها را اسير کرده و به پارک دايناسورها در سان ديگو منتقل کنند تا از اين طريق بتواند درآمد کلانی را بدست آورند...

"جان دوو"(کوین اسپیسی) قاتلی است که تصمیم گرفته است هفت نفر را که نماد هفت گناه کبیره هستند به قتل برساند. هدف او از این کار هشدار دادن به انسانهایی است که غرق در گناه روز خود را به شب می رسانند. مسئول پرونده این قتلها "دیوید میلز" (بردپیت) است، کاراگاه جوانی که تازه به نیویورک منتقل شده است. میلز با همکاری کاراگاه سامرست (مرگان فریمن) که در شرف بازنشستگی است قدم به قدم دوو را تعقیب می کنند اما حوادثی رخ می دهد که شرایط را تغییر می دهد. تغییری اساسی...

یک پلیس باید جلوی انفجار یک اتوبوس شهری را بگیرد. اتوبوسی که اگر سرعتش از ۵۰ مایل در ساعت پایین‌تر بیاید، بمبی که در آن جاسازی شده منفجر خواهد شد...

«جیمی هافا» (نیکلسن) یکی از رهبران اتحادیه های کارگری است که در دوران بحران اقتصادی دهه ی 1930، تبدیل به یکی از چهره های جنجالی می شود. او به طور علنی با «خاندان کندی» مبارزه می کند و در دهه ی 1960 زندانی می شود. بعدتر در دوران «نیکسن» بخشیده می شود و به طرز اسرارآمیز و مشکوکی می میرد...

وقتی "جیک لو" شاهد یک قتل می شود خود را بین دو تن از مافیای مواد مخدر گرفتار می بیند.پلیس در محافظت از او کم کاری کرده و تنها کسی که به او اعتماد دارد "رایان" افسر پلیسی است که او را یاد پدرش می اندازد.برای تبرئه خود آنها تصمیم می گیرند با مافیا مبارزه کنند...